سلام دوستان
این دفعه یه کم متفاوت تر مینویسم ببینم اینجوریش رو میپسندین یا خدای نکرده خوشتون نمیاد و پیغام میذارین که :" مهدی ننویسی سنگین تری " به هر حال اگر هم خوشتون نیومد بگین، من که قرار نیست ننویسم فوقش یه مدل دیگه مینویسم
چه طرز سخن گفتن است ، آرامتر آقا!
حالا نشد که نشد ، بی خیال ، ای بابا...
چرا شُکوهِ غزل را به شِکوه آلودی؟
متن ِغزل که هیچ ، عشق را چرا حالا؟
مگر که سرخ تر است، خونت از فرهاد؟
هزار چون تو کسی بُرده این جفاها را
ببین که حیف نیست ، عمر اندکمان
خراب ِغم شود و بعد ، تا ابد ، لا لا...
مهدی بیا بخند و زنو، شعرعاشقانه بگو
چیزی بگو، پر از آتش، به رنگ دریاها
خوب امیدوارم پسندیده باشین ، حقیقتش من خودم هم دیگه از اونجوری غمناک نوشتن خسته شده بودم این و نوشتم که اگه شده یه ذره راه ماه از اون حال و هوای غم زده بیاد بیرون .... راستی واسه دلخوشی به خودم میگم " مهدی تولدت مبارک " . سر حال و سلامت و دلشاد باشین همگی
سلام دوستان
امیدورارم که سلامت باشین و ایام به کامتون باشه ، یه شعر دیگه براتون مینویسم که چند تا پرسشه همین
چه مزه میدهد این ،تلخ، شور یا شیرین
به گیسوان، گل نفرت ، نموده ای آذین
بگو به من که چه رنگ است پیش چشمانت
سکوت و حسرت یک مرغ خسته و غمگین
و یا به کدامین سیاق، می توان رقصید
به بزم هق هق این گریه های آهنگین
چگونه میشود از آسمان ستاره ای دزدید
اسیر چنگ قفس کرد و گذاشت روی زمین
عجب حکایتی شده این بیتهای بی پاسخ
خزان نویسی ِمهدی ، به ماه فروردین
امیدوارم خوشتون اومده باشه . می دونم یکم غمگینه ولی واسه تنوع خوندنش بد نیست . ممنون از پیامها ی زیبا و نظرهای زیباترتون . دلشاد و سرحال باشین الهی .
سلام به دوستان
زودتر نوشتم چون قلم نتونست ساکت بشینه . این شعر روهم تقدیم می کنم به مرحوم"مهدی ز"که با شنیدن خبر خودکشیش دیروز حسابی شکه شدم ، برای آمرزش این عاشق سابق ومعشوق بی وفایی که فعلا زندس دعا کنید عزیزان .امیدوارم از حماقتی که کرد عبرت بگیریم و دیگه نبینیم نه بی وفایی و نه خودکشی .
و یک دروغ، به رنگ خوش صداقت محض
و دل که باز پرید و دوباره یک حماقت محض
چرا به این من بی جان ، دوباره زخم زدی؟
چرا به این تن خسته ؟ چرا قساوت محض ؟
منی که در حضر مرگ بودم از غم و درد
گلوله هدیه نمودی چگونه با سخاوت محض؟
منی که بهر تو از گل، چه قصه ها که نوشتم
نبود قصدم از این عشق ، جزعبادت محض
ببین که کهنه کلاهی جدید رفت بر سر عشق
بخند تا خط آخر، بر این بلاهت محض
به بچه گانه قماری ، من و تو باخته ایم
تو از سر تفریح و من ، صلابت محض
و این غرور، دوباره رسید بر سر مرز
به مرز سخت شکستن ، به بینهایت محض