سلام دوستان

 

امیدورارم که سلامت باشین و ایام به کامتون باشه ، یه شعر دیگه براتون مینویسم که چند تا پرسشه همین

 

چه مزه میدهد این ،تلخ، شور یا شیرین

 

به گیسوان، گل نفرت  ، نموده ای آذین

 

بگو به من که چه رنگ است پیش چشمانت

 

سکوت و حسرت یک مرغ خسته و غمگین

 

و یا به کدامین سیاق، می توان رقصید

 

به بزم هق هق این گریه های آهنگین

 

چگونه میشود از آسمان ستاره ای دزدید

 

اسیر چنگ قفس کرد و گذاشت روی زمین

 

عجب حکایتی شده این بیتهای بی پاسخ

 

خزان نویسی ِمهدی ، به ماه فروردین

 

امیدوارم خوشتون اومده باشه . می دونم یکم غمگینه ولی واسه تنوع خوندنش بد نیست . ممنون از پیامها ی زیبا و نظرهای زیباترتون . دلشاد و سرحال باشین الهی .

 

 

 

سلام به دوستان        

زودتر نوشتم چون قلم نتونست ساکت بشینه . این شعر روهم تقدیم می کنم به مرحوم"مهدی ز"که با شنیدن خبر خودکشیش دیروز حسابی شکه شدم ، برای آمرزش این عاشق سابق ومعشوق بی وفایی که فعلا زندس دعا کنید عزیزان .امیدوارم از حماقتی که کرد عبرت بگیریم و دیگه نبینیم نه بی وفایی و نه خودکشی . 

و یک دروغ، به رنگ خوش صداقت محض

و دل که باز پرید و دوباره یک حماقت محض

چرا به این من بی جان ،  دوباره زخم زدی؟

چرا به این تن خسته ؟ چرا قساوت محض ؟

منی که در حضر مرگ بودم از غم و درد

گلوله هدیه نمودی چگونه با سخاوت محض؟

منی که بهر تو از گل، چه قصه ها که نوشتم

نبود قصدم از این عشق ، جزعبادت محض

ببین که کهنه کلاهی جدید رفت بر سر عشق

بخند  تا  خط آخر، بر این  بلاهت محض

به بچه گانه  قماری ، من و تو باخته ایم

تو از سر تفریح و من ،  صلابت محض

و این غرور،  دوباره رسید بر سر مرز

به مرز سخت شکستن ، به بینهایت محض